معنی تنگه و کانال

حل جدول

ترکی به فارسی

کانال

کانال

فرهنگ عمید

کانال

مجرای مصنوعی عبور آب برای حمل و نقل، ترعه: کانال پاناما،
مجرای عبور آب برای آبیاری، انتقال فاضلاب، و مانند آن‌ها،
مجرایی از جنس ورق آهن گالوانیزه برای هدایت هوا: کانال کولر،
مسیری که برای عبور دادن کابل‌های برق یا مخابرات، لوله‌های گاز، یا آب در زمین یا در دیوار ایجاد می‌کنند،
شبکۀ تلویزیونی،
[عامیانه، مجاز] مسیر فکر یا عمل، وسیله،

لغت نامه دهخدا

کانال

کانال. (فرانسوی، اِ) آبراهه ای است که میان دو دریا یا دو آبگیر ایجاد کنند.


تنگه

تنگه. [ت َ گ َ / گ ِ] (اِ) شاخه ای از دریا که بین دو خشکی واقع است و دو دریا را بهم ارتباط می دهد. باب: تنگه ٔ جبل طارق که بحر روم را به اقیانوس اطلس پیوندد. (فرهنگ فارسی معین). بغاز: تنگه ٔ بسفر. تنگه ٔ داردانل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || گاهی تنگه را خلیج نیز گفته اند در قدیم. (یادداشت ایضاً).

تنگه. [ت َ گ َ /گ ِ] (اِ) مقداری از زر و پول به اصطلاح هر جایی. (برهان). زر و سیم و مس مسکوک و رایج و پول نقد. تنکه. (ناظم الاطباء). نوعی از نقدینه ٔ رایج هندوستان و آن دو فلوس باشد و در برهان... و صاحب تاریخ فرشته در ذکر سلطان علاءالدین خلبجی می نگارد که در آن عصر تکتوله، طلا و نقره ٔ مسکوک را می گفتند و تنگه نقره ٔ پنجاه جیتل مس را می خواندند و مقدار وزن آن معلوم نیست و از افواه شنیده شد که دو توله ربع کم بود و من آن وقت چهل سیر بود و هر سیر بیست وچهار توله. (آنندراج) (انجمن آرا). مقداری از زر و سیم. مقداری پول. قطعه ٔ کوچک از طلا و نقره. (فرهنگ فارسی معین):
اگر تو عفو کنی بر دلم ببخشایی
کنم ز تنگه به بالای این حصار انبار.
مسعودسعد.
کمینه خدمت هر یک ز تنگه صد بدره
کهینه هدیه ٔ هر یک ز جامه صد خروار.
مسعودسعد.
آری ز ترک خانان بسته به بند پای
رایان ز هند و پیلان کرده ز تنگه بار.
مسعودسعد.
در راه چند تنگه ٔ زر یافته است... در راه چند تنگه ٔ زر دیدم. (انیس الطالبین بخاری ص 128).
- تنگه ٔ کسی را خرد کردن نتوانستن، با زیادخواهی های او برنیامدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
|| رشته و خمیر باریک و بلند. (ناظم الاطباء).... و نیز از آرد فطیرکرده مثل تنگه های نقره می سازند و «بغرا» می پزند و آنرا تنگه بغرا نامند. (شرفنامه ٔ منیری). رجوع به تنگه بغرا و برگ بغرا (ذیل برگ) و بغرا شود. || جای تنگ و دره ٔ کوه. || راه تنگ. (ناظم الاطباء).

تنگه. [ت َ گ َ] (اِخ) دهی از دهستان لاویج است که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

تنگه. [ت َ گ َ] (اِخ) نام شهری است در کنار دریا و در تواریخ آمده که گرشاسب حاکم آنجا را کشته و از خود حکمرانی در آنجا گذاشته، و معرب آن طنجه است و آن بلادی از مغرب است. (آنندراج). نام بندری است به مراکش به ساحل جبل الطارق که عرب آن را طنجه گوید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به طنجه شود.

فرهنگ معین

کانال

ترعه، مجرای وسیع بین دو دریا که برای عبور کشتی ساخته می شود، راه آب. [خوانش: [فر.] (اِ)]

فارسی به عربی

کانال

اخدود، قطع، مریی

فرهنگ فارسی هوشیار

کانال

بمعنای آبراهه ایست که میان دو دریا یا دو آبگیر ایجاد کنند

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کانال

آبراه

مترادف و متضاد زبان فارسی

کانال

آبراه، آبراهه، آب‌گذر، ترعه، شبکه، راه، طریق، مجرا

معادل ابجد

تنگه و کانال

583

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری